اعتراف هولناک داماد پلید / مادر زنم وقتی نیت مرا فهمید فرار کرد اما او را در پذیرایی از رمق انداختم+عکس


جوان 24 ساله ای که در یک اقدام وحشتناک، مادرزنش را با بیش از 25 ضربه چاقو به قتل رسانده است، در بازسازی صحنه جنایت گفت: نقشه قتل را طوری اجرا کردم که پلیس به دزدان خیالی مشکوک شود!

تهم یک پرونده جنایی که بیستم آذر گذشته، مادرزنش را در شهرستان تربت جام به قتل رسانده بود، زوایای پنهان این جنایت هولناک را هنگام بازسازی صحنه قتل در حضور بازپرس جواد سلیمان تربتی فاش کرد. این جوان 24 ساله که تحت الحفظ گروهی از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی به محل ارتکاب جرم هدایت شده بود، در حالی که از وقوع این حادثه تلخ ابراز پشیمانی می کرد، در برابر دوربین قوه قضاییه قرار گرفت و پس از معرفی کامل خود آماده شد تا صحنه این جنایت وحشتناک را بازسازی کند. در آغاز بازسازی صحنه قتل که فرمانده انتظامی تربت جام نیز حضور داشت، ابتدا سرگرد کارآگاه نجفی به تشریح خلاصه ای از محتویات پرونده و اعترافات متهم در اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی پرداخت و سپس قاضی شعبه دوم دادسرای عمومی و انقلاب تربت جام با تفهیم مواد قانونی به متهم، از وی خواست مواظب اظهارات خود باشد و حقیقت ماجرا را بیان کند چرا که اعترافات و اظهارات او در مراحل دیگر دادرسی مورد استناد قضایی قرار می گیرد.
«حیدر- ح» درحالی که از یادآوری آن صحنه های هولناک، فرار می کرد و با بیان این که به خاطر مصرف مواد مخدر برخی جزئیات را فراموش کرده است، نگاهی به کنار و گوشه منزل مادرزنش انداخت و گفت: از دخالت های او در زندگی ام خسته شده بودم به طوری که دیگر کار من و همسرم به طلاق کشیده بود.
آن ها مرا به خاطر اعتیادم طرد کرده بودند و حتی نمی توانستم فرزند نوزادم را ببینم. مادرزنم از من قول گرفته بود که اعتیاد را کنار بگذارم و به زندگی بازگردم اما گویی مواد مخدر همه چیز من بود. شاید 20 بار اعتیادم را ترک کردم ولی هر بار بعد از مدت کوتاهی دوباره به مصرف آن روی می آوردم تا این که به سوی استفاده از مواد مخدر صنعتی کشیده شدم و این گونه زندگی ام در آستانه نابودی قرار گرفت. متهم این پرونده جنایی سپس در پاسخ به سوالات تخصصی قاضی پرونده درباره چگونگی وقوع جنایت نیز گفت: وقتی نقشه قتل مادرزنم را طرح کردم، به این می اندیشیدم که چگونه از مجازات فرار کنم به همین دلیل ابتدا صحنه ساختگی سرقت را طراحی کردم. روز حادثه خودروی پرایدم را روبه روی ساختمان کمیته امداد پارک کردم و خودم سر کوچه منزل مادرزنم به کمین نشستم تا این که پدرزنم از خانه خارج شد و پس از آن نیز برادرزن 16 ساله ام به مدرسه رفت.دیگر می دانستم کسی در خانه نیست و مادرزنم به همراه دختر سه ساله اش تنهاست. این بود که بلافاصله به سمت منزل شان رفتم که مادرزنم در را گشود. به او گفتم می خواهم کمی صحبت کنم. چاقویی را که از قبل زیر کف پوش خودرو مخفی کرده بودم، به همراه داشتم. وقتی درون پذیرایی رسیدیم دیگر امانش ندادم و ضرباتی بر پیکرش فرود آوردم. او از چنگم گریخت و به اتاق خواب پناه برد اما خون از بدنش جاری بود که روی تخت افتاد ولی من در حالت عصبانیت دست اش را کشیدم و دوباره به داخل پذیرایی بردم و دوباره تیغه چاقو را بر بدنش فرود آوردم که ناگهان بی رمق روی زمین افتاد و من برای آن که از مرگ او اطمینان یابم، گردنش را بریدم!